بازشناسی جنگجوی بختیاری که در شیمبار آرام گرفت … + تصویر
بازشناسی جنگجوی بختیاری که در شیمبار آرام گرفت … + تصویر

سایت خبری شهر اولین ها// درتاریخ شفاهی وکم نوشته ی بختیاری !! نبردهایی ماندگار برذهن ها نقش بسته است. روزگاران بسیاری داستان ایل حماسه های « حالوزال » ، « بختیار»، « محمدحسین » ، « عبده محمد للری » و… بود وپدران برای فرزندانشان قصه های جنگ ها وکشتار تلخ برادران را بیان می […]

سایت خبری شهر اولین ها// درتاریخ شفاهی وکم نوشته ی بختیاری !! نبردهایی ماندگار برذهن ها نقش بسته است. روزگاران بسیاری داستان ایل حماسه های « حالوزال » ، « بختیار»، « محمدحسین » ، « عبده محمد للری » و… بود وپدران برای فرزندانشان قصه های جنگ ها وکشتار تلخ برادران را بیان می کردند ، درحالی که بیم فراموش کردن این فرهنگ می رفت ، این حماسه ها به همت این مردبزرگ بر زبان ها جاری شد وبرصفحه های خاطرات مکتوب نگاشته شد!
ازاین رو سعی شده که هرازچندگاهی مطلبی دراین خصوص تقدیم گردد:

جنگ شیمبار

1- ندونم جنگ شیمباره کی نهاده                                بختیار آشفته ره کد گشاده
(نمی دانم جنگ شیمبار را چه کسی گذاشته است، بختیار آشفته وبا کمر گشوده – نه بسته – رفت).
باکمرگشوده رفتن: کنایه از مضطرب وآشفته جایی رفتن.

درباب دورکی بختیاری طایفه ای زندگی می کندبه نام عروکمری(عرب کوهستانی)،درمیان
این طایفه شخصی به نام بختیارمی زیست که به شجاعت وجوانمردی معروف بود.
وی در یک درگیری و جنگ محلی که در منطقه ی شیمبار (همیشه بهار) به وقوع پیوست،به دست شخصی به نام کرملا (کرم الله)کشته شد.
کرملا از طایفه ی کنگرپز که قبلاً در یک درگیری با بختیار انگشتان یکی از دو دستش را از دست داده بود، درصدد انتقام بود که در جنگ شیمبار فرصت را غنیمت شمرد و با شلیک گلوله انتقام گرفت و به منطقه ی فارس، متواری شد.
مرگ مظلومانه ی بختیار که تازه داماد بود باعث حزن و اندوه بسیاری از مردم گردید و نه تنها مادر و همسرش، خاتی جان(خاتون جان) را به عزا نشاند بلکه تا حال هم مرثیه ی مرگ او را در گوشه و کنارسرزمین بختیاری و آثار منتشرشده دراین باب می خوانند.

گفتنی است که آرامگاه این جوان شایسته ی بختیاری در دشت شیمبار قرار دارد که برای بسیاری از دوستداران تاریخ و فرهنگ بختیاری ناشناخته مانده است.

IMG-20160312-WA0017_resized_1

متن آواز بختیار از مسعود بختیاری (زنده یاد بهمن علاءالدین)

دا بیو بالا سرم بینی جمالم
تش ونده گوشه دلم، نمَنده حالم

ندونم جنگ شیمبار کی نهاده
بختیار آشفته رَهد کَدِ گشاده

نَدونُم جنگ شیمبار سی چه وَسته
بختیار آشفته رَهد کَدِ نبسته

گامیشونِ بار کُنین ای مردم برنج و گِندی
برینسون (ای) شیمبار خراو سی خرج اُردی

گامیشونِ بار کُنین ای مردم برنج و گندم
برینسون (ای) شیمبار خراو سی خرج مردم