جایگاه شاهنامه در میان قوم لر
جایگاه شاهنامه در میان قوم لر

عصر اولین ها// اگر در نام‌های انسان‌ها و اماکن درمیان قوم لر و سنت‌ها و روحیات و اعتقادات آن‌ها تآمل کنیم متوجه می‌شویم که شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پیوند تنگاتنگی بافرهنگ این مرزوبوم داشته و تأثیر ماندگاری بر فرهنگ این منطقه گذاشته است که این تأثیر محسوس را می‌توان در روایت‌های لری شاهنامه، ضرب‌المثل‌ها و […]

عصر اولین ها// اگر در نام‌های انسان‌ها و اماکن درمیان قوم لر و سنت‌ها و روحیات و اعتقادات آن‌ها تآمل کنیم متوجه می‌شویم که شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پیوند تنگاتنگی بافرهنگ این مرزوبوم داشته و تأثیر ماندگاری بر فرهنگ این منطقه گذاشته است که این تأثیر محسوس را می‌توان در روایت‌های لری شاهنامه، ضرب‌المثل‌ها و داستان‌های عامیانه و نام‌گذاری‌های برآمده از شاهنامه بررسی کرد. کتاب شاهنامه به‌یقین در بین قوم لر در اغلب خانواده‌ها و خانه‌ها وجود دارد. چه درگذشته در طاقچه‌های رنگ‌باخته خانه‌های گلی و درمیان اسباب و اثاث مختصر و محدود خانواده‌های کوچ‌نشین عشایری و چه امروزه در دکورهای نیمه مجلل و عمارت های ساخته‌شده. شاهنامه در کنار قرآن کریم بر زیست مردمان ایران همیشه به نیکویی تاثیرگذاشته اند و شاید اغراق نباشد بگوییم که شاهنامه درمیان قوم لر نقشی همانند کتاب آسمانی قران کریم دارد.

جایگاه شاهنامه در میان قوم لر

کبنا ؛بسی رنج بردم در این سال سی    عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند           که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب                    ز باران و از تابش آفتاب
هگل، ایرانیان را نخستین ملتی می‌داند که دارای پیشینه تاریخی امپراتوری بوده‌اند. بر طبق این خوانش، منظور این است که اقوام مختلفی با آداب‌ورسوم و سنت‌های ویژه گرد هم آمده و در لوای حاکمیت اصلی در خطه معینی در کنار هم زندگی می‌کرده‌اند که یکی از بزرگ‌ترین تمدن‌های تاریخی بشر را شکل می‌داد. از زمان باستان و از زمان ورود آریایی‌ها و ایجاد سرزمین مستقلی متشکل از اقوام و قبایل مختلفی با سنن و فرهنگ‌های مربوط به خود اعم از: لر، فارس، کرد، ترک، بلوچ، عرب و غیره تاکنون این اقوام به‌عنوان خرده‌فرهنگ‌هایی به‌طور مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر می‌زیسته‌اند، از سویی این اقوام ایرانی تا حدی به لحاظ فرهنگی با یکدیگر پیوند خورده‌اند و در اینجا باید گفت که زیبایی ایران به رنگین‌کمان اقوامش هست.
قوم لر یکی از اصیل‌ترین قبایل و طوایف بومی ایرانی که زبان لری دارند و به لحاظ اقلیمی به سه دسته لرهای کوچک، ممسنی و بزرگ تقسیم می‌شوند. لرها عموماً در نواحی غرب و جنوب غرب ایران سکنی گزیده‌اند. طبق لوح‌ها و کتیبه‌ها تاریخی فعالیت صنعتی قوم لر به بیش از ۴۰۰۰هزار سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد و این شامل مفرغ کاری و فلزکاری بوده است. ایران که همیشه در معرض هجوم اقوام بیگانه در عرصه‌هایی از تاریخ خود بوده، اما بااین‌وجود اقوام آن توانسته سنت‌ها و میراث فرهنگی خود را حفظ کنند که در این میان قوم لر نیز از این امر مهم مستثنا نبوده است. با گذر زمان و سیر تحولات تاریخی و در سالهای اخیر این قوم بزرگ(لر) با مشکلات متعدد هویتی روبه‌رو بوده است که از اصلی‌ترین دلایل آن می‌توان به تأثیر زبان و فرهنگ اقوام گوناگون بر قوم لر اشاره کرد. از دلایل دیگر تضعیف شدن این قوم دلیل اقتصادی است مبنی براین که علی‌رغم وجود منابع آبی، صنعتی و اقتصادی مهم در نواحی لر نشین این مناطق در تقسیم‌بندی کشوری جز مناطق محروم به‌حساب می‌آیند. از دلایل دیگر نیز می‌توان به پیشرفت‌های فنّاوری علی‌الخصوص رسانه و تحریکات و به زیر سؤال بردن و در مواردی مورد تمسخر قرار دادن فرهنگ‌های اقوام اشاره کرد که بحث درباره‌ی آن موردتوجه نگارنده در این یادداشت نیست و مجالی دیگری را می‌طلبد.
از گذشته تاکنون کتاب خرد و ملی ایرانیان و گنجینه بی‌انتها و بی‌بدیل انسان‌سازی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، از جهات متعدد هر خواننده و شنونده‌ای را به شگفتی، تدبر، و تعمق واداشته است. تآمل در آیین‌ها و مناسک فرهنگی جامعه ایرانی و غیر ایرانی نشان می‌دهد شاهنامه و «شاه نامه‌ها» در دوره‌های مختلف میان همه اقوام پارسی‌زبان و غیر پارسی‌زبان به دلایل بسیاری تأثیرات فراوانی داشته است و یکی از مقبول‌ترین و مهم‌ترین آثار در ادبیات جهان بوده است. ازجمله این اقوام که جایگاه شاهنامه در بین زیست و پارادایم فکری آنان مشهود است قوم بزرگ لر است.
                     
جایگاه شاهنامه:
اگر در نام‌های انسان‌ها و اماکن درمیان قوم لر و سنت‌ها و روحیات و اعتقادات آن‌ها تآمل کنیم متوجه می‌شویم که شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پیوند تنگاتنگی بافرهنگ این مرزوبوم داشته و تأثیر ماندگاری بر فرهنگ این منطقه گذاشته است که این تأثیر محسوس را می‌توان در روایت‌های لری شاهنامه، ضرب‌المثل‌ها و داستان‌های عامیانه و نام‌گذاری‌های برآمده از شاهنامه بررسی کرد. کتاب شاهنامه به‌یقین در بین قوم لر در اغلب خانواده‌ها و خانه‌ها وجود دارد. چه درگذشته در طاقچه‌های رنگ‌باخته خانه‌های گلی و درمیان اسباب و اثاث مختصر و محدود خانواده‌های کوچ‌نشین عشایری و چه امروزه در دکورهای نیمه مجلل و عمارت های ساخته‌شده. شاهنامه در کنار قرآن کریم بر زیست مردمان ایران همیشه به نیکویی تاثیرگذاشته اند و شاید اغراق نباشد بگوییم که شاهنامه درمیان قوم لر نقشی همانند کتاب آسمانی قران کریم دارد.
شاهنامه فردوسی، یکی از گران‌سنگ‌ترین کتب درمیان مناطق لر نشین می‌باشد که به مناسبت حجم گسترده مطالب و کثرت داستان‌های پهلوانی، آن را به نام «هفت لشکر» می‌شناسند. نقل است که در زمان محمدشاه قاجار، میرزا فتاح گرومردی حاکم مناطق لر نشین بوده است در خصوص علایق مردم این مناطق به شاهنامه می‌گوید: «شغل آن‌ها از اعلا و ادنی، شاهنامه خواندن است. اطفالشان بعد از ختم قرآن شروع به شاهنامه می‌نمایند و از این راه است که اغلب آنان جنگجو و جنگ‌آور می‌باشند. مباحثی از شاهنامه که خوانده می‌شود، با خواست عشایر در ارتباط بود. در موقع قشون‌کشی، عادت به شاهنامه‌خوانی داشتند؛ مثلاً هنگام جنگ، داستان جنگ رستم با اسفندیار می‌خواندند و برای نجات کسی، داستان بیژن و منیژه و نجات بیژن به دست رستم را. کیکاووس را نفی می‌کردند و رستم و سهراب را دوست داشتند و طرفدار رستم بودند». گذشته از این ارجاع تاریخی می‌توان دریافت که سنت و جایگاه شاهنامه در بین قوم لر سابقه‌ی طولانی دارد. از نکات موردتوجه تأثیر شاهنامه بر قوم لر، بیشتر نام‌هایی که در شاهنامه حکیم فردوسی برای پهلوانان، بانوان، برخی مکان‌ها و حتی سلاح‌ها و ابزارهای جنگی به‌کاررفته در سطح مناطق لر نشین مورداستفاده قرار می‌گیرند به‌طوری‌که می‌توان آن را فراتر از یک سنت دانست، که این امر حکایت از نزدیکی ویژه مردمان این مناطق به شاهنامه فردوسی و فرهنگ اصیل ایرانی دارد.
نام‌ها:
نام‌های اصیل ایرانی که در این سرزمین بر مردان نام می‌نهند و بدون تردید از کتاب خرد شاهنامه اثر پذیرفته مثل: (قباد، جمشید، هومان،ارجاسب، آرش، اردشیر، اردوان، اسفندیار، بهرام، تهمورث) و غیره که شمار آنان در این یادداشت نمی‌گنجد. در همین راستا نام‌هایی که بر مادران و دختران این قوم گذاشته‌شده نیز مانند مردان باز حکایت از تأثیر پذیرفتن از شاهنامه فردوسی دارد برخی اسامی زنان این مناطق مانند (سودابه، ایران، تهمینه، فرانک، گلنار، منیژه، فرنگیس، رودابه و….) ذکر این نکته در مورد نام‌ها نیز در نوع خود جالب‌توجه است و آن اینکه در کتاب خرد فردوسی اسامی سلاح‌های جنگی مانند شمشیر، خنجر، در مناطق لر نشین بر روی افراد گذاشته می‌شود که همه ما در طوایف و فامیل خود به‌وضوح شاهد این نام‌ها بوده‌ایم. آخرین نکته در مورد نام‌ها، اسامی مکان‌هایی هست که در شاهنامه وجود دارند و باز به‌تناسب اسامی سلاح‌های جنگی بر روی افراد در این مناطق گذاشته می‌شوند، مکان‌هایی مانند البرز، خاور، زابل، توران، ایران همگی نام افرادی هستند که در این مناطق و بخصوص استان نگارنده خود شاهد این اسامی بوده‌ام. همه‌ی این مثال‌هایی که ذکر شد نشان‌دهنده‌ی دال متعالی‌ای به نام شاهنامه و مدلولی به نام قوم لر قرار دارد که درهم‌تنیده و اساس زیست و پارادایم فکری مردمان این مناطق را به‌خوبی نشان می‌دهد که یادآور این سخن استاد شاهنامه پژوه، میر جلال‌الدین کزازی است که به‌درستی می‌گوید: «شاهنامه فردوسی از شرق ایران برخاست ولی در قلب قوم لر نشست، فردوسی اگر زنده بود به لرها آفرین می‌گفت».
                         
عشایر و جایگاه شاهنامه در بین آنان:
در مکتب‌خانه‌های قدیم، ملأهای عشایری کتاب‌های بوستان و گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی را به‌عنوان متن درس مورداستفاده قرار داده و به فرزندان عشایر می‌آموختند.  شاهنامه‌خوانی نوعی از خنیاگری به شمارمی آید که همواره درمیان عشایر لر زبان در طول قرن‌ها مایه سرگرمی بوده است. ازآنجایی‌که بیشتر داستان‌های شاهنامه مربوط به زمانی است که ایرانیان تشکیلات سنتی داشته و از راه کشاورزی ـ دامداری امرارمعاش می‌کرده‌اند، و ازآنجایی‌که ایلات و عشایر همین شیوه زندگی را تا چندی پیش ادامه داده بودند، گفتار شاهنامه برای آن‌ها کاملاً مأنوس بوده و گیرندگی فراوانی داشته و دارد. جامعه عشایری همانند جامعه باستانی به ارزش‌هایی چون شجاعت، نیروی جسمی، سواری و تیراندازی، گردن‌فرازی و بی‌باکی، گذشت، مهمان‌نوازی، جوانمردی و تعصب قومی ارج می‌نهند. از دیگر مشترکات بین ارزش‌های جامعه باستان و جامعه عشایری، اهمیت اسب در زندگی هر دو جامعه است. چنان‌که هرگاه گفت‌وگو از رستم قهرمان ملی ایران درمیان است، سخن از رخش نیز به میان کشیده می‌شود، اسب نه‌تنها وسیله حمل‌ونقل بلکه یاور و یار کوچ‌نشینان در میدان‌های نبرد و مایه اعتبار اجتماعی بود. اشعار شاهنامه فردوسی درمیان عشایر به فراخور در مجالس مختلف و مناسبت‌های ویژه به‌وسیله‌ی افراد صاحب‌ذوقی که دارای سواد و صدای خوش بودند و هستند خوانده می‌شود. شاهنامه جایگاه ویژه و منحصر به فردی در نزد عشایر دارد به‌طوری‌که جزء باروبنه و هستی آنان محسوب می‌شود که دارای نقش‌های مهم اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، مذهبی، ملی، فرهنگی و ادبی بود این نقش‌ها درگذشته تأثیرگذارتر بود چراکه، امروزه شاهنامه‌خوانی با کوچ جبران‌ناپذیر آخرین راویان آن تضعیف‌شده که علت آن را می‌باید در تحولات جهان صنعتی و رویکردهای اجتماعی انسان معاصر و به‌تبع تضعیف کارکرد و نقش اجتماعی شاهنامه‌خوانی و دیگر سنت‌های مشابه در زندگی اجتماعی امروز جستجو کرد. شاید بتوان در پاسخ به این سؤال که چرا شاهنامه در بین عشایر قوم لر بیش از هر کتاب دیگری موردتوجه واقع‌شده به‌طور خلاصه موارد زیر را ذکر کرد:
 ۱ـ هم‌زبانی، سادگی و پیوند آن با زبان عامه: جهان‌بینی و بیان فردوسی در بسیاری از زمینه‌ها، به حدی ساده و قابل‌فهم است که عامه‌ی مردم عادی و بی‌سواد، بدون واسطه آن را می‌فهمند و عمیقاً درک می‌کنند. همین سادگی زبان شاهنامه موجب شده، که عامه‌ی مردم عشایر شخصیت‌های شاهنامه را به‌خوبی بشناسند و برحسب موقعیت‌های مختلف معاشران خود را بدان‌ها تشبیه نمایند و به‌خوبی در ضرب‌المثل‌ها و محاورات روزانه آن‌ها را به‌کارگیرند. ۲ـ هم‌رزمی، زندگی عشایر پر از حماسه است و شاهنامه کتاب حماسه. ۳ـ هم‌سفری و کوچ عشایر۴ ـ هم ساختاری اجتماعی: نظام دودمانی در شاهنامه و قوم لر: از عناصر اصلی برای تعریف ایلات و عشایر، آگاهی و شناخت آن‌ها نسبت به ساختار دودمانی و ایلی، و حفظ ارزش‌ها و پاسداری از شرافت، منزلت و افتخارات آن است. هویت و همبستگی عشایر، از هم‌نژادی و هم‌خونی آن‌ها، قوام و دوام می‌یابد. عشایر برای معرفی خود، ابتدا از ایل و طایفه و تیره و دودمان یاد می‌کنند و اگر دقیق‌تر بخواهند «کیستی یا هویت» خود را بیان کنند، گاه تا ۱۵ پشت و بیش‌تر پدر و آبا و اجداد خود را نام می‌برد، تا آن‌ها را به نیای اسطوره‌ای و قابل‌احترام عامه وصل نمایند. ۵ـ نزدیکی و قرابتی که میان زبان لری و زبان شاهنامه وجود دارد. باعث شد لهجه لری منطقه کهگیلویه و بویراحمد نزدیک‌ترین پیوند را با زبان شاهنامه داشته باشد. در همین رابطه لاریاد می‌گوید: « این لهجه (لهجه لری) بدون این‌که لغات ترکی و عربی، وارد آن شده باشد، یک‌گونه لهجه‌ی تحریف‌شده فارسی قدیم است که الوار آن را حفظ کرده‌اند. این لهجه که واقعاً همسان زبان مردم ایران باستان است، بیش‌تر به زبان شاهنامه نزدیک است. دکتر نیک‌روز در مقاله‌ای تعدادی از واژه‌های لری مربوط به استان کهگیلویه و بویراحمد را که در شاهنامه به‌کاررفته به زیبایی نشان می‌دهند این واژه‌ها عبارت‌اند از، بلنگ (blang) در داستان بیژن و منیژه در گویش استان به معنی برچه زدن، درخشندگی. واژه جوله (jola)، در داستان رستم و اسفندیار، به معنی خارپشت و جوجه‌تیغی. واژه دار و برد در بیت: بپوشید رستم سلیح نبرد   به آورد گه رفت با دار و برد .  واژه مل((mol در داستان بیژن و منیژه، به معنای موی ضخیم، کلفت، پرپشت.
موارد و دلایلی که در بالا ذکر شد و شواهدی دیگر که از عهده‌ی این یادداشت خارج است و مجالی دیگر می‌طلبد دال براین است که بین قوم لر بزرگ و شاهنامه فردوسی ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و به‌درستی گفته‌شده که درمیان قوم لر شاهنامه گران‌بهاترین کتاب خرد است. جهان‌بینی ژرف و حکمت والای فردوسی، قرن‌ها اثر جاویدان شاهنامه را پاسخ گوی آمال و آلام ضمیر آگاه و ناخودآگاه، و منادی عزت و اصل و نسب فردی و جمعی ایرانیان در حوزه‌ی بزرگ فرهنگی ـ تاریخی خود نموده است. لرها به‌عنوان یکی از کهن‌ترین و میراث دارترین اقوام ایرانی، این اثر گران‌قدر را به‌عنوان راهنمای زندگی فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، طی قرن‌های متمادی پاس داشته‌اند. هم‌نوایی زندگی این قوم در شرایط سخت جغرافیایی و دشواری شیوه‌های گذران زندگی با نوع زندگی ساده، بی‌آلایش، حماسی و دودمانی قهرمانان شاهنامه، ازیک‌طرف و دستورالعمل و آیین‌نامه‌ی زندگی واقعی آن‌ها در بزم و رزم، در فراغت و کار، در فرهنگ و رسوم آنان ریشه دارد. هدف کلی این یادداشت ترسیم کلی فضای ادبی شاهنامه در بین قوم لر بوده و از پرداختن به استان خاص جز اشاره مختصری، یا ایل خاصی اجتناب شده است چراکه دامنه‌ی علاقه هر ایلی به شاهنامه در این مناطق را می‌توان در قالبی کتابی عرضه کرد.

  • نویسنده : بهنام براتی
  • منبع خبر : کبنا