مسجدسلیمان ، توفیق اجباری در پرونده تاریخ ایران
مسجدسلیمان ، توفیق اجباری در پرونده تاریخ ایران
اینجا مسجدسلیمان ، هنوز ساعت نامشخص و زمان زمانه نامعلوم است با مردمانی که تنها دلخوشند به نام شهری که دیکر نیست ... (MIS)

شهر اولین ها//چه تفاوتی دارد ساعت چند صبح بود یا اصلا از کدام نقطه شهر و یا به دست چه کسی ، وقتی هنوز همشهریانم محرومیت را در همسایگی ازدحام لوله های قول پیکر استخراج نفت به راحتی لمس می کنند .
اینجا مسجدسلیمان ، شهری که یک هزار بهنام محمدی را در قلب خود جای داده است و چه صبورانه در میان رنج و درد ، عاشقی می کند ، برای ایران ، برای سرزمینی که متعلق به این مردمان است .
اینجا مسجدسلیمان شهری که کمتر کسی نامش را در خاورمیانه و شاید جهان نشنیده باشد اما حال مردمانش هیچ شباهتی با نامش ندارد .
وقتی به محلات مسجدسلیمان گذری میکنیم ، ناخوداگاه مستند آغاز می شود ، مستندی از درد و رنج سالها محرومیت و شاید کم کاری مسئولینی که خود را مقید به خدمت نمی دانستند و گره هایی که یکی پس از دیگری این شهر را به ایستگاهی برای مهاجرت شهروندان تبدیل می کردند .
سالهاست مطالبات بیشماری از سوی مردم مسجدسلیمان بر میزهای خاک خورده ادارات این شهرستان بایگانی می شوند و هر بار با تغییر مدیران تنها پوشه های این مطالبات، رنگی تازه می گیرند، مشکلاتی که گاها مردمان این شهر بخاطرشان عزیزانشان را نیز از دست داده اند .
پنج خرداد شاید با تلاشهای نماینده اسبق مسجدسلیمان در مجلس شورای اسلامی در دوره نهم ، به تقویم کشورمان بنام روز مسجدسلیمان اضافه شد، اما آیا این نامگذاری توانست از رنج مردمان این شهر بکاهد ؟ آنهم درست در میان میدانی از ثروت که میتوانست مسجدسلیمانی بسازد از جنس ذهنیت های مردمان شهرش که سالهاست در آرزویش شب و روزشان را میگذرانند .
بگذارید به مناسبت روز مسجدسلیمان ، کمی بی پرده قلم بزنم ، بواسطه حصارهای بیشمار فیزیکی و روحی ایجاد شده در گستره وزارت نفت در بهربرداری از امکانات موجود ، شهروندان مظلوم مسجدسلیمان هرگز خود را مالک و یا حتی همسایه این ثروت که رنج و دردش را به جان خریده اند ندانسته اند ، نگاهی که باعث شد دو شهروند مسجدسلیمانی داشته باشیم ؛ اولی شهروند شرکت نفتی و دومی شهروند محروم مسجدسلیمانی …
گلایه ها بیشمارند و زبان الکن از گفتن بخش کوچکی از ناگفته های روشن ، ناگفته هایی که انگار هزاران بار در گوش مردمان شهرمان نجوا می شوند و چه صبورانه هنوز تکه های نان ریخته بر کوچه را برداشته میبوسند و به آسمان نگاه می کنند .
اینجا مسجدسلیمان ، هنوز ساعت نامشخص و زمان زمانه نامعلوم است با مردمانی که تنها دلخوشند به نام شهری که دیکر نیست … (MIS)

حسن کریمی – فعال اجتماعی